- ۰ نظر
- ۰۸ دی ۹۶ ، ۱۲:۲۸
شکوه زندگی درباره کافکا است؟ شکوه زندگی رمانی عاشقانه است؟ شکوه رندگی رمانی زندگینامهای است؟ اگر از من مترجم میشنوید این چند خط را بخوانید.
شکوه زندگی روایت تردیدی است که به عشق میانجامد. تردید نسبت به چه؟ تردید نسبت به زندگی و تن دادن به آن. کافکا جایی خود را همواره ایستاده در آستانة زندگی توصیف میکند. رمان شکوه زندگی بیش از آن که رمانی صرفا عاشقانه یا صرفا زندگینامهای باشد، روایت عشق و روایت زندگی و البته روایت تردید کافکا است. بعید می دانم نویسندهای باشد که این تردید گریبانش را نگرفته باشد: زیستن و عاشقی کردن یا نوشتن؟ دورا دایامانت در اوج چنین تردیدی با کافکای خسته و بیمار آشنا میشود. کافکایی که تا پیش از آن همواره پس از یک دورة کوتاه صمیمیت زنها را از خود میرانده است، این بار تسلیم میشود. عشق چنان جرأتی به کافکا می هد که این بار ناگهان به خانة پدری پشت میکند و پراگ را به قصد برلین ترک میکند، آن هم برلین آن سالها. مارک آلمان بهشدت سقوط کرده است و اجارهبهای خانه کمرشکن است و بسیاری چیزها آرزو شده است. باز اگر از من میشنوید، شکوه زندگی همانقدر رمان کافکا است که رمان دورا دایامانت. حتی میشود گفت بیشتر رمان دورا دایامانت است. دل بستن به مردی بیمار و رنجور. رو زدن به دوستان برای پیدا کردن خانهای مناسب حالشان. از این و آن پزشک خواستن که به معاینهاش بیاید. زندگی کردن در یک اتاق محقر با مردی که دنیایش پشت میزتحریرش خلاصه میشود. و در آخر وداع با او. زیبایی این زندگی و یا آنچنان که عنوان رمان نوید میدهد، شکوه این زندگی کجاست؟ آیا میتوان چنین عشقی را نافرجام خواند و به حال دورا دایامانت دل سوزاند؟ فرجام عشق چیست؟ فرجام زندگی چیست؟ هنوز جاودانگی رویایی است در رمانها و فیلمهای علمی و تخیلی و میرایی ویژگی انسان و مرگ دغدغهاش است. هنوز میتوان جهان را فانی دانست. هنوز میتوان دلتنگ جای خالی کسی شد که دیگر باز نخواهد گشت. گمانم ما انسانها با همین دلتنگی انسان میشویم. هنوز انسان به مقام جاودانگی نرسیده و عشق فرصت مغتنمی است. سرتان را بیشتر درد نیاورم. شکوه زندگی روایت آمدن و ماندن و رفتن است. ترجمه شکوه زندگی را به همة کسانی تقدیم می کنم که این فرصت عاشقی را مغتنم میشمرند. به همه کسانی که جهانشان چنان بزرگ نیست که با سوزاندن تمام درختهای جهان نیز گرم نشود.
مصاحبه ای دربارة رمان شکوه زندگی با خبرگزاری کتاب ایران
در ابتدا توضیحی مختصر راجع به قصه رمان «شکوه زندگی» بیان کنید و بفرمایید دلیل شما برای انتخاب این رمان برای ترجمه چه بوده است؟
«شکوه زندگی» را میتوان در زمره رمانهای زندگینامهای فرض کرد. رمان حول محور زندگی فرانتس کافکا و رابطه عاشقانهاش در آخرین سال عمرش با دورا دایامانت میگردد. «شکوه زندگی» را از بین چندین رمان مطرح در ادبیات معاصر آلمان انتخاب کردم. صادقانه باید عرض کنم که دلیل انتخابم بیش از هرچیز، جذابیت زندگی کافکا بود. پیش از آن در سالهای دور یک زندگینامه از کافکا به قلم واگنباخ و یک رمان به نام «عروسک کافکا» را که همین تازگی منتشر شد، ترجمه کرده بودم و با کافکا غریبه نبودم. و البته وقتی که با اثر آشنا شدم، انگیزهام دوچندان شد. نکته تحسین برانگیز اثر این بود که دیدم که نویسنده از شهرت کافکا سود نبرده و به همین بسنده نکرده و توانسته به اصطلاح اثر را از آب و گل در بیاورد و کاری کند که مستقل روی پای خودش بایستد و بلکه در قامت رمانی عاشقانه خواننده ناآشنا با کافکا را هم با خود همراه کند....
با سپاس از سرکار خانم میرشکاری خبرنگار ایبنا، ادامة مصاحبه را در این نشانی بخوانید.
هرجا می روم لانه کفتری زیر سقف فرسوده خانه ای قدیمی بیش از ابنیه معروف و توریستی اش چشمم را می گیرد. در مورد تهران و کتابفروشی هایش هم همین طور است. میدان انقلاب و کتابفروشی های اطرافش دست کم قدمتی بیش از نیم قرن دارند. سالهای سال، شاید از دوران نوجوانی ام هرباربه تهران می رفتم، از میان تمام کتابفروشی های ریز و درشت این خیابان، حتما سری به این کتابفروشی می زدم.حال و هوای خوبی داشت و کتابفروش هایش واقعا کتابفروش بودند. دیروز هم راهم را طبق معمول دور کردم تا ویترین کتابفروشی انتشارات خجسته را تماشا کنم و کتابهایی روی میز بزرگش را ورقی بزنم که این منظره را دیدم. پرس و جو کردم و گفتند که فروخته شده. گفتم خبر دارید قرار است به جایش کتابفروشی راه بیفتد یا چیز دیگری، کسی خبر نداشت. کاش دولت نمی گذاشت این کتابفروشی های قدیمی فروخته شوند. از صمیم قلب آرزو دارم که جایش چیزی جز کتابفروشی راه نیفتد. معتقدم که با خالی شدن جای هر کتابفروشی، جا برای فرهنگ مصرف زده و مبتذل و دوزاری باز می شود.
------------------------------------------------------------------
دنیا بس بزرگ است
آن قدر که در گوشه ای از آن زنی می رقصد
و در گوشه ای دیگر زنی مویه می کتد
دنیا بس کوچک است
آن قدر که در قلب هر دو زن اندوهی هست
در قلب هر دو زن شادی هست
چهارم بهمن ۱۳۹۵
مارش رادتسکی همعصر آثاری بزرگ در ادبیات آلمانی اوایل قرن بیستم است که سهمی عمده در شکلگیری مفهومی به نام رمان مدرن یا رمان قرن بیستم داشتهاند. از آن جمله می توان کوه جادو (توماس مان)، محاکمه و قصر (فرانتس کافکا)، گرگ بیابان (هرمان هسه)، میدان الکساندر (آلفرد دوبلین)، مرد بدون ویژگی (روبرت موزیل) را برشمرد. ماریو بارگاس یوسا آن را از بهترین رمانهای سیاسی قرن بیستم خوانده و گفته است که در نگارش رمان معروفش سور بز از آن الهام گرفته است.
روت در این اثر روایت زندگی سه نسل از خاندان تروتا را که عمر را در خدمت امپراتوری اتریش مجارستان گذراندهاند، دستمایة روایت فروپاشی این امپراتوری بزرگ قرار داده است. پدربزرگ جان امپراتور را در نبرد سولفرینو نجات داده است و پسر کارمندی عالیرتبه و نوه، افسر ارتش است. اما زمان صلح است و این افسر جوان ارتش احساس بیهودگی میکند.