سخنرانی محمدرضا جعفری بر بالین پدر مرحومشان
سخنان محمدرضا جعفری در مراسم خاکسپاری پدر بزرگوارشان مرحوم عبدالرحیم جعفری بینانگذار نشر امیرکبیر:
«به پدرم»
ای کاش هنوز همان روزها بود
آن روزهای خوب
آن روزها که مرا در یک مشت خود میایستاندی و به هوا میبردی
آن روزها که بر صندلی سینما مرا روی پاهایت مینشاندی و تهریشِ زبرت را بر سرِ نرمم میمالیدی
آن روزها که بر دوشت میایستادم و در آب شیرجه میزدم
ای کاش...
آن روزهای خوب
آن روزها که هر واژۀ تازهای که میآموختم جایزهای به دنبال داشت
آن شبها که پای کرسی با مادرم اوراق کتابها را غلطگیری میکردی و من صدایت را گوش میکردم
آن روزها که مرا به همکارانت سپردی تا قلم بهدست گرفتن را به من بیاموزند
ــ مهدی آذریزدی، اسماعیل شاهرودی، ابراهیم یونسی، عبدالله توکل ــ
آن روزها که هر کتاب تازهای که منتشر میکردی خواهری و برادری برایم متولد میشد.
«کتابهایم، بچههایم» شعار تو بود
ای کاش...
آن روزهای خوب
آن روزها که از هر تحول جدید و ابداعی برای پیشرفت و بهبود کارَت استقبال میکردی
آن روزها که گاه به هم میپریدیدم و بعد با هم آشتی میکردیم و دوشادوش برای پیشرفت و اعتلای امیرکبیر میکوشیدیدم
آن روزها که تا پاسی از نیمهشب در دفترت میماندی و همانجا میخوابیدی تا کتابهای درسی بهموقع به دست بچههای کشورت برسد
آن روزهای خوب
آن روزها که هر بامداد یک کتاب تازه روی میزت میگذاشتیم ــ چاپ اول ... چاپ چندم
ای کاش ...
ای کاش در آن بعدازظهر رمضان سال 1362 جا نمیزدی و مرا بر امیرکبیرت ــ بر فرزند عزیزتر از جانت ــ ترجیح نمیدادی
اعدام میشدم که میشدم، زندانی میشدم که میشدم
ــ به جهنم ــ
شاید امیرکبیرت از دستت نمیرفت و این همه سال از فراقش عذاب نمیکشیدی
ای کاش...
ای کاش...
محمدرضا جعفری، 13 مهر 1394
- ۹۴/۰۷/۲۲