کلمه

در آغاز کلمه بود

کلمه

در آغاز کلمه بود

محمد همتی ( -1358)
مترجم زبان و ادبیات آلمانی
و شاعر جمع کوچک دوستانش
Mohammad Hemati
Persischer Übersetzer deutscher Literatur
und Dichter im kleinen Kreise seiner Freunden

Instagram
برگ‌های عمرم
بره ای که گرگ شد افسانه افسانه است افسانه است فرانتس کافکا بی همان پینوکیو جادوگر کوچولو فرجام آندریاس آدولف ه. دو زندگی هنر دقت ویتگنشتاین l721833_.jpg n6331_.jpg t597463_.jpg اینک خزان





kargadan



     بخشی از مصاحبه‌ام دربارة رمان شکوه زندگی با هفته‌نامة کرگدن شماره هفتاد و یکم. با سپاس از خبرنگار ارجمند نشریه کرگدن، آقای پیام حیدرقزوینی به خاطر رعایت اخلاق حرفه‌ای و پاسداری اصل امانتداری.

  • محمد همتی

به قلم مترجم
دربارة رمان شکوه زندگی



 



شکوه زندگی درباره کافکا است؟ شکوه زندگی رمانی عاشقانه است؟ شکوه رندگی رمانی زندگینامه‌ای است؟ اگر از من مترجم می‌شنوید این چند خط را بخوانید.

شکوه زندگی روایت تردیدی است که به عشق می‌انجامد. تردید نسبت به چه؟ تردید نسبت به زندگی و تن دادن به آن. کافکا جایی خود را همواره ایستاده  در آستانة زندگی توصیف می‌کند. رمان شکوه زندگی بیش از آن که رمانی صرفا عاشقانه یا صرفا زندگینامه‌ای باشد، روایت عشق و روایت زندگی و البته روایت تردید کافکا است. بعید می دانم نویسنده‌ای باشد که این تردید گریبانش را نگرفته باشد: زیستن و عاشقی کردن یا نوشتن؟ دورا دایامانت در اوج چنین تردیدی با کافکای خسته و بیمار آشنا می‌شود. کافکایی که تا پیش از آن همواره پس از یک دورة کوتاه صمیمیت زنها را از خود می‌رانده است، این بار تسلیم می‌شود. عشق چنان جرأتی به کافکا می هد که این بار ناگهان به خانة پدری  پشت می‌کند و پراگ را به قصد برلین ترک می‌کند، آن هم برلین آن سالها. مارک آلمان به‌شدت سقوط کرده است و اجاره‌بهای خانه کمرشکن است و بسیاری چیزها آرزو شده است. باز اگر از من می‌شنوید، شکوه زندگی همان‌قدر رمان کافکا است که رمان دورا دایامانت. حتی می‌شود گفت بیشتر رمان دورا دایامانت است. دل بستن به مردی بیمار و رنجور. رو زدن به دوستان برای پیدا کردن خانه‌ای مناسب حالشان. از این و آن پزشک خواستن که به معاینه‌اش بیاید. زندگی کردن در یک اتاق محقر با مردی که دنیایش پشت میزتحریرش خلاصه می‌شود. و در آخر وداع با او. زیبایی این زندگی و یا آنچنان که عنوان رمان نوید می‌دهد، شکوه این زندگی کجاست؟ آیا می‌توان چنین عشقی را نافرجام خواند و به حال دورا دایامانت دل سوزاند؟ فرجام عشق چیست؟ فرجام زندگی چیست؟ هنوز جاودانگی رویایی است در رمانها و فیلمهای علمی و تخیلی و میرایی ویژگی انسان و مرگ دغدغه‌اش است. هنوز می‌توان جهان را فانی دانست. هنوز می‌توان دلتنگ جای خالی کسی شد که دیگر باز نخواهد گشت. گمانم ما انسان‌ها با همین دلتنگی انسان می‌شویم. هنوز انسان به مقام جاودانگی نرسیده و عشق فرصت مغتنمی است. سرتان را بیشتر درد نیاورم. شکوه زندگی روایت آمدن و ماندن و رفتن است. ترجمه شکوه زندگی را به همة کسانی تقدیم می کنم که این فرصت عاشقی را مغتنم می‌شمرند. به همه کسانی که جهانشان چنان بزرگ نیست که با سوزاندن تمام درختهای جهان نیز گرم نشود.



  • محمد همتی
  • محمد همتی


مصاحبه ای دربارة رمان شکوه زندگی با خبرگزاری کتاب ایران


در ابتدا توضیحی مختصر راجع به قصه رمان «شکوه زندگی» بیان کنید و بفرمایید دلیل شما برای انتخاب این رمان برای ترجمه چه بوده است؟
«شکوه زندگی» را می‌توان در زمره رمان‌های زندگی‌نامه‌ای فرض کرد. رمان حول محور زندگی فرانتس کافکا و رابطه عاشقانه‌اش در آخرین سال عمرش با دورا دایامانت می‌گردد. «شکوه زندگی» را از بین چندین رمان مطرح در ادبیات معاصر آلمان انتخاب کردم. صادقانه باید عرض کنم که دلیل انتخابم بیش از هرچیز، جذابیت زندگی کافکا بود. پیش از آن در سالهای دور یک زندگی‌نامه از کافکا به قلم واگنباخ و یک رمان به نام «عروسک کافکا» را که همین تازگی منتشر شد، ترجمه کرده بودم و با کافکا غریبه نبودم. و البته وقتی که با اثر آشنا شدم، انگیزه‌ام دوچندان شد. نکته تحسین برانگیز اثر این بود که دیدم که نویسنده از شهرت کافکا سود نبرده و به همین بسنده نکرده و توانسته به اصطلاح اثر را از آب و گل در بیاورد و کاری کند که مستقل روی پای خودش بایستد و بلکه در قامت رمانی عاشقانه خواننده نا‌آشنا با کافکا را هم با خود همراه کند....

با سپاس از سرکار خانم میرشکاری خبرنگار ایبنا، ادامة مصاحبه را در این نشانی بخوانید.

  • محمد همتی


  • هر ترجمه ای برایم حکم برگی از عمرم را دارد. با انتشار هر ترجمه خودم را پیرتر اما امیدوارتر حس می کنم، امیدوار به این که در آن سالهای پیری اگر به پشت سر نگاه کنم، عمر رفته را بیهوده نخواهم یافت. 
  • ترجمه شکوه زندگی حاصل یک سال پر تب و تاب است. در آن ایام طوفانی، کار و ترجمه تنها ستونی بود که من را محکم نگه می داشت. 
    شکوه زندکی روایت آخرین عشق فرانتس کافکا است. میشائیل کومپفمولر از پس کافکای اندوهگین، کافکایی دیگر را به ما می نمایاند؛ کافکای عاشق را. او در تصویری درخشان، شکوه زندگی را زیر سقف خانه‌های محقری به ما می نمایاند که کافکا و دورا دایامانت مدام از یکی شان به دیگری اسباب کشی می کردند، شکوهی که به قول کافکا همیشه و همه جا حاضر است و تنها کافی است که آن را فرابخوانیم. این رمان جایزه ادبی معتبر ژان مونه (2013) را نیز برای نویسنده اش به ارمغان آورده است و تاکنون به بیست و چهار زبان زنده دنیا ترجمه شده است.  
  • این سومین ترجمه ام است که ربطی به کافکا دارد. بعد از یک زندگی نامه و رمان عروسک کافکا که حالا به چاپ دوم رسیده، این سومی است. 
    در طول ترجمه اثر بارها پیش آمد که برای ترجمه درست عبارتی با نویسنده مکاتبه کنم. خلاصه برگ سبزیست تحفه درویش و امیدوارم خوانندگان را خوش آید. 
    ارادتمندتان
    محمد همتی
    مترجم کوچک زبان و ادبیات آلمانی

بخشی از کتاب را می توانید در سایت نشر نو به این نشانی بخوانید.

  • محمد همتی

تجربه تماشای فیلم کمپ ایکس ری ، دوبله
1. در نسخه دوبله شده با صدای پیمان معادی (جای خودش) و نگار جواهریان (جای زندانبان زن فیلم با بازی کریستن استوارت) آشکارا و در دو جای فیلم دستکاری شده است. یک جا که یکی از زندانیان به زبان فارسی می گوید، ما غذاهای حروم شما را نمی خوریم، صنعت دوبله ایران (همپای سانسور) کمر به حفظ غرور ایرانی ما بسته و خیز برداشته و هول هول ترجمه عربی غلطی را در دهان بازیگر چپانده تا بیننده ایرانی، این غول بی شاخ و دم را عرب فرض کند. با سواد عربی سوم راهنمایی خودمان هم می شود فهمید که جمله نحن لاتاکل طعامکم غلط است و اقلا باید می‌گفت، نحن لاناکل طعامکم. جای دیگری از فیلم پیمان معادی پس از سالها اسارت و تحقیر و شکنجه، ایمانش را دست داده و تیغ بر رگ گردنش نهاده و قصد خودکشی دارد. در این صحنه از فیلم زندانبان زن به پیمان معادی می گوید، فکر می کنی با این کار به بهشت می ری. پیمان معادی در نسخه نسخه اصلی می‌گوید من دیگر به این چیزها اعتقاد ندارم. در نسخه دوبله شده پیمان معادی جواب می دهد که من مدتهاست به این چیزها فکر نمی کنم. دومی سانسور ظریفتری است.
2. در سکانسهایی که علی (پیمان معادی) و زندانبان زن با هم حرف می زنند قاعدتا ما باید شاهد یک ضرباهنگ باشیم. ضرباهنگی که فیلمساز زیرکانه و با استفاده از تفاوت صدای فضای پشت در و فضای آزاد ایجاد کرده است. در نسخه اصلی هربار که فیلم از زاویه دید زندانبان روایت می شود، ما صدای علی را خفه و از پشت در می شنویم. در این بین دوربین گاه جا عوض می کند و ما گویی که کنار علی در سلولش باشیم صدای او را وضح می شنویم. در نسخه دوبله شده این ویژگی کم نظیر فیلم و این تمهید کارگردان در دیالوگ پردازی بالکل ضایع و حذف شده است. در نسخه دوبله شده حتی وقتی ما نمای داخل سلول را داریم، صدای زندانبان زن از بیرون سلول به وضوح شنیده می شود.

3. دوبله با حذف صدای محیط میسر می شود. به این ترتیب، دوبله حذف واقعیت فضا و فضای واقعی از فیلم است. ما در سینمای ایران علی حاتمی را داریم که در استفاده از دوبله تعمد داشته است. ایرانیها قبلا در نقاشی ایرانی و با حذف یک بعد از واقعیت این کار را کرده اند. ما در نقاشی ایرانی پرسپکتیو نداریم. اما آن حذف کجا و این حذف کجا.
  • محمد همتی

هرجا می روم لانه کفتری زیر سقف فرسوده خانه ای قدیمی بیش از ابنیه معروف و توریستی اش چشمم را می گیرد. در مورد تهران و کتابفروشی هایش هم همین طور است. میدان انقلاب و کتابفروشی های اطرافش دست کم قدمتی بیش از نیم قرن دارند. سالهای سال، شاید از دوران نوجوانی ام هرباربه تهران می رفتم، از میان تمام کتابفروشی های ریز و درشت این خیابان، حتما سری به این کتابفروشی می زدم.حال و هوای خوبی داشت و کتابفروش هایش واقعا کتابفروش بودند. دیروز هم راهم را طبق معمول دور کردم تا ویترین کتابفروشی انتشارات خجسته را تماشا کنم و کتابهایی روی میز بزرگش را ورقی بزنم که این منظره را دیدم. پرس و جو کردم و گفتند که فروخته شده. گفتم خبر دارید قرار است به جایش کتابفروشی راه بیفتد یا چیز دیگری، کسی خبر نداشت. کاش دولت نمی گذاشت این کتابفروشی های قدیمی فروخته شوند. از صمیم قلب آرزو دارم که جایش چیزی جز کتابفروشی راه نیفتد. معتقدم که با خالی شدن جای هر کتابفروشی، جا برای فرهنگ مصرف زده و مبتذل و دوزاری باز می شود.

------------------------------------------------------------------

این را هم بخوانید.


  • محمد همتی

دنیا بس بزرگ است

آن قدر که در گوشه ای از آن زنی می رقصد

و در گوشه ای دیگر زنی مویه می کتد

دنیا بس کوچک است

آن قدر که در قلب هر دو زن اندوهی هست

در قلب هر دو زن شادی هست


چهارم بهمن ۱۳۹۵

  • محمد همتی




مارش رادتسکی هم‌عصر آثاری بزرگ در ادبیات آلمانی اوایل قرن بیستم است که سهمی عمده در شکل‌گیری مفهومی به نام رمان مدرن یا رمان قرن بیستم داشته‌اند. از آن جمله می توان کوه جادو (توماس مان)، محاکمه و قصر (فرانتس کافکا)، گرگ بیابان (هرمان هسه)، میدان الکساندر (آلفرد دوبلین)، مرد بدون ویژگی (روبرت موزیل) را برشمرد. ماریو بارگاس یوسا آن را از بهترین رمان‌های سیاسی قرن بیستم خوانده و گفته است که در نگارش رمان معروفش سور بز از آن الهام گرفته است. 

روت در این اثر روایت زندگی سه نسل از خاندان تروتا را که عمر را در خدمت امپراتوری اتریش مجارستان گذرانده‌اند، دستمایة روایت فروپاشی این امپراتوری بزرگ قرار داده است. پدربزرگ جان امپراتور را در نبرد سولفرینو نجات داده است و پسر کارمندی عالی‌رتبه و نوه، افسر ارتش است. اما زمان صلح است و این افسر جوان ارتش احساس بیهودگی می‌کند.

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۷
  • محمد همتی









نگاهی به تجربه دیگر کشورها در گذار به دموکراسی قطعا آموزنده خواهد بود. کتاب دموکراسی پس از دموکراتیزایسون، ریشه ها و بحران های دموکراسی محافظه کار کره جنوبی، یکی از این تجربه ها را پیش چشم ما می گذارد. این کتاب سوای موضوع جذابش نقطه های قوت دیگری نیز دارد که از آن جمله یکی نویسنده و دیگری مترجمش است. نویسنده کتاب، جنگ جیب چوی متولد ۱۹۴۳ و فارغ التحصیل دانشگاه شیکاگو است. چوی استاد مدعو دانشگاه های واشنگتن و شعبه بارکلی دانشگاه کالیفرنیا و دانشگاه کورنل و استاد دپارتمان سیاست و دیپلماسی دانشگاه کوریا نیز است. چوی به سبب دیدگاه ها و فعالیت هایش در زمینه تحقیقات مربوط به دوران پس از دموکراتیزاسیون چهره بسیار شناخته شده ای است. او کتابش را در پی یافتن پاسخی برای این پرسش ها نگاشته است: چرا دموکراسی کره جنوبی از تطابق با خواسته های اجتماعی و تغییرات ناتوان است؟ چرا نیروهای سیاسی ساختارگرا، ناتوان از تدوین فعالانه طرح هایی برای بهبود اوضاع، گرفتار رقابت های محافظه کارانه شده اند؟
نقطه قوت دیگر کتاب مترجمش است. سعیدرضا اتحادی کارشناس زبان ژاپنی از دانشگاه تهران و کارشناس ارشد روابط بین الملل از دانشگاه اینها کره جنوبی است و از جمله تجربیاتش روزنامه نگاری در سرزمین آفتاب تابان است. او که تجربه تحصیل و زیستن در هر دو سرزمین ژاپن و کره را دارد، این کتاب پرتیراژ را از زبان کره ای ترجمه کرده و نشر نو نیز آن را با اخذ کپی رایت از ناشر کره ای منتشر کرده است. کتاب به زبان های ژاپنی و انگلیسی نیز ترجمه شده است و اکنون فارسی زبانان نیز می توانند از مطالعه آن بهره مند شوند. امیدوارم به زودی شاهد انتشار ترجمه هایی دیگر به قلم این کارشناس ارشد حوزه شرق آسیا باشیم.





  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۴ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۳۴
  • محمد همتی